كه فقط بايد فريادشان بزني اما سكوت ميكني!
گاهي دلت نميخواهد ديروز را به ياد بياوري
انگيزه اي براي فردا نداري...
و حال هم كه فقط دلت ميخواهد زانوهايت را تنگ درآغوش بگيري
و گوشه اي در گوشه ترين گوشه بنشيني و فقط نگاه كني
گاهي چقدر دلت براي يك خيال ِ راحت تنگ ميشود ...!
خدايا چه گم كرد آنكه ترا يافت و چه يافت آنكه ترا گم كرد؟ امام حسين(ع)
صحبتي شد كه خدا باب نجاتي بفرست
تلخي ذائقه را شاخه نباتي بفرست
ميرسد با علم سبز، امامت بر دوش
از چه خاموش نشستي صلواتي بفرست
از بام کبوتر جواني پر زد
خوشبوي گلي، در چمني شد پرپر
:گفتيم: "چه شد خون شهيدان؟!"، گفتند
"يک کوچه به نامشان نکرديم، مگر