سفارش تبلیغ
صبا ویژن























هفته ی بیست و دوم دوستی من وخدا....

 

سوگند به نفس وآنکه نیکویش آفرید سپس بدی ها و پرهیزکاریهایش را به او الهام کرد.هر کس در پاکی آن کوشید  رستگار شد و هرکه آلوده اش کرد ناامید شد.      شمس10-7

خدایا راستش را بگو.آیا تو آدم های بد را بدخلق کرده ای .و آدم های خوب را خوب.بعضی ها می گویند سرنوشت هر کسی را روی پیشانی نوشته اند.اگر این طور باشد هیچ کس هیچ کاری انجام نمی دهد.مگر اینکه به سرنوشتش عمل می کند.اگر کسی گناهی کند تقصیر او نیست.تقصیر توست که اورا گناهکار خلق کرده ای.و اگر کسی خوب است ونیکوکار کار مهمی نکرده چون تو اورا نیکوکار افریده ای.

ولی من مطمئنم این طور نیست.چون اگر این طور باشد همه ی حساب و کتاب ها به هم می ریزد .دنیا جای مسخره ای می شود و ما هیچ کاره می شویم.اگر این طور باشد امتحان وپیامبر و راهنمایی پاداش ومجازات و بهشت وجهنم همه و همه بی معنی می شود.

ولی ما آدمیم و قرار است که انتخاب کنیم و فرقمان با همه ی موجودات همین است.انتخاب های ماست که مهم است.امتحان های ماست که آدم ها را از هم جدا می کند.

تو خوبی و بدی را کنار دستمان گذاشته ای  تا ببینی ما کدام را بر می داریم.عقل هم به ما داده ای و قلبی که راه را نشانمان دهد.پیامبرها را هم فرستاده ای تا کمکمان کنند و ما مسیری را که به تو می رسد بهتر تشخیص بدهیم.حالا اگر باز هم اشتباه کنیم راه غلطی برویم و گم بشویم دیگر تقصیر خودمان است.

من که فکر می کنم هر کس سرنوشتش را خودش می نویسد.

خدایا تو چه می گویی؟ تو هم با من موافقی؟

 

دوست من

 

یعنی توی زندگی آدم ها هیچ کاره اند و فقط خداست که تصمیم می گیرد .به نظر تو بد بودن یا خوب بودن آدم ها دست خودشان است یا  خداست که آدم ها را خوب وبد می کند ؟تو چطور فکر می کنی؟آیا می خواهی تصمیم بگیری انتخاب کنی و زندگی ات را بسازی یا همه چیز را رها  کنی و بگویی ربطی به من ندارد .این سرنوشت من است؟

 

بر گرفته از کتاب نامه های خط خطی اثر عرفان نظر آهاری


نوشته شده در جمعه 88/2/25ساعت 4:47 عصر توسط نظرات ( ) |

هفته ی بیست ویکم دوستی من وخدا....

 

خداوند ابراهیم را با کارهای گوناگون امتحان کرد و ابراهیم به خوبی از عهده ی همه ی آزمایش ها بر آمد.خداوند گفت :من تو را پیشوای مردم قرار دادم.     بقره/124

این روزها مدام به ابراهیم فکر می کنم و به آن همه امتحان های سختی که از او گرفتی .به اینکه از او خواستی   خانواده اش را توی بیابان رها کند و اینکه خواستی تا خانه ای برایت بسازد.به اسماعیل فکر می کنم و اینکه چقدر برای ابراهیم سخت بود که قربانی اش کند.چه امتحان های سختی .چقدر سخت.امتحان هایی که شاید فقط یک پیامبر بتواند از عهده اش بر آید.مثل اینکه آدم ها هر چه به تو نزدیکتر تر باشند  امتحانشان هم سختتر است.و تو نسبت به  دوستان صمیمی ات سختگیر تری.

خدایا...تو عجیب ترین معلم دنیا هستی.تو درس های تازه ات  را با امتحان های تازه یاد می دهی و هر چه درسی بزرگتر باشد امتحانش هم سختتر است.برای همین است که امتحان پیامبرها این همه سخت است.

تو باامتحان هایت آدم ها را بزرگ می کنی.شاید با هر امتحانی یک پله به تو نزدیکتر می شویم.

خدایا خوشحالم  که تو معلمم هستی  وخوشحالم که امتحانم می کنی.

 

دوست عزیزم

 

به امتحان های حضرت ابراهیم فکر کن .به نظر تو کدام یک از امتحان های او از همه سختتر بود.چرا؟

راستی فکر می کنی اگر تو جای او بودی نتیجه ی این امتحان چه می شد؟

 

 

بر گرفته از کتاب نامه های خط خطی اثر عرفان نظر آهاری


نوشته شده در جمعه 88/2/18ساعت 8:50 عصر توسط نظرات ( ) |

   1   2      >
Design By : Pars Skin