سفارش تبلیغ
صبا ویژن























خدایا ! می دانی که مدتهاست  دارم به دیدنت فکر میکنم  .
به اینکه  کاشکی دیدنی بودی .همه اش از خودم می پرسم :
آیا هیچ کس وجود دارد که چنین آرزویی داشته باشد ؟
و همین جا بود که کشف مهمی کردم .خیلی ذوق زده شدم .
وقتی فهمیدم حضرت موسی هم مثل من دلش می خواسته تو را ببیند .
سوره ی "اعراف" را خواندم . آیه ی 143 را . چقدر من این آیه را دوست دارم :
" موسی به وعده گاه ما آمد . خدا با او سخن گفت .
موسی گفت : خدایا خودت را به من نشان بده .
"
اما خدایا ! بعد از این سوالِ حضرت موسی   ، تو جواب خیلی سختی به او دادی .
گفتی : " مرا هرگز نمی بینی ." تو به حضرت موسی گفتی :
" به آن کوه بنگر ! اگر در جای خود استوار ماند ، تو هم مرا خواهی دید
."
اما ادامه ی آیه برای من ترسناک بود :
" چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد ، کوه را خُرد کرد و موسی بیهوش افتاد .
چون به هوش آمد ، گفت : تو منزهی ، به تو بازگشتم و من نخستینِ مومنانم
."
خدایا دیگر دلم نمی خواد سوالم را تکرار کنی . می ترسم بر چیزی تجلی کنی .
فکر نمی کنم که من طاقت این چیزها را داشته باشم .

پینوشت : آیا هیچ وقت دلت خواسته خدا را ببینی ؟
به نظر تو چه راهی برای دیدن خدا وجود دارد؟ به گفتگوی خدا و موسی بیشتر فکر کن .
اگر تو جای موسی بودی به خدا چی می گفتی ؟
  یالطیف                           


نوشته شده در دوشنبه 86/10/17ساعت 3:28 صبح توسط بامعرفت نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin