سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























بسم رب المهدی
از اینکه خیلی خیلی دیر بروز کردم عذر خواهم ( شاید قریب به 20 روزی میشد که نبودم )
خلاصه اینکه همراهان وبلاگ و اونایی که دوست دارن هر روز با ما باشن و این چند روز هی میومدن و
هی افسرده خاطر و ناراحت حال میشدن ما رو ببخشن .
چند روز پیش دو زانو ( شاید هم 4 زانو ) نشستم پای حرف خدا .
نامه شو باز کردم ، آخه میدونی خدا برام نامه نوشته ، بازش کردم .
یهو یه جمله باعث شد مکث کنم و دوباره بخونمش – حتی باعث شد تو تقویمم هم بنویسمش .
" ام للانسان ما یتمنی "    آیا برا آدمی هر چه آرزو کند حاصل میشود ؟
بعدش باز نامه شو چند صفحه ورق زدم رسیدم به یه جمله ی دیگه .
" الم یعلم بان الله یری "   آیا نمی دانی که خدا داره می بینه تو رو ؟
البته تو نامه ی خدا خیلی حرفا بود .
یه جا بود که فهمیدم خدا دوستم داره و همیشه به یادمه .نوشته بود :
" آنگاه که دوست داری کسی به یادت باشه به یاد من باش که من همیشه به یاد توام ." از طرف بهترین دوستت خدا
(البته این زبان حال بود از آیه " فاذکرونی اذکرکم " )
راستی خدا برا تو هم نامه نوشته ؟ اصلا رفتی ببینی ؟
من که فکر میکنم خدا برا همه ی ما آدما نامه نوشته ؟ البته فقط اونایی که عقل دارن میرن طرف اون نامه ؟
پینوشت : راستی معلمون به این آیات میگفت آیات تابلویی – یعنی اینکه مثل یه کاغذ دیواری یا
یه تابلو باید همیشه جلو چشمت باشه .
پینوشت2 : میخواستم بگم من یه دوستی دارم که هیچ کس به بزرگی و مهربونی اون نمیرسه .
یه نامه قشنگ برام نوشته و سعی میکنم هر روز یه نگاهی به نامه اش بندازم .
پینوشت 3 : قدر خودتو زیاد بدون . و دیگر هیچ ...
یالطیف



نوشته شده در یکشنبه 87/2/1ساعت 7:29 عصر توسط بامعرفت نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin