سفارش تبلیغ
صبا ویژن























هفته ی پنجم دوستی من وخدا...

 

خدایا...نیستی؟کجایی؟آخر چرا همیشه قایم می شوی؟چی می شد اگه دیدنی بودی؟اونوقت همه باور می کردند که هستی اونوقت شاید همه مومن می شدند.این طوری که خیلی بهتر بود...

اما انگار تو دوست داری مخفی باشی.دوست داری همه دنبالت بگردند.شاید برای همین است که  اسمت باطن است.اما می دانی تعجب من از چیست؟از اینکه هر وقت می گویند هو الباطن،هوالظاهر هم می گویند.خدایا مگر می شودکه تو هم باشی وهم  نباشی.هم همه جا باشی وهم هیچ جا نباشی...

خدایا به این جاها که میرسم دیگرمعنی اش را نمی فهمم.

خدایا گاهی اوقات تو چقدر سختی.

دوست عزیز:

 

تا حالا اتفاقی برایت پیش امده که خدارا در آن حس کنی؟حضورش را لمس کنی ورد پای روشنش راببینی وبگویی :خدایا با اینکه نیستی با اینکه به نظر نمی آیی اما چقدر هستی ،چقدر معلومی چقدر واضح ومشخصی...

یک کمی فکر کن یادت که آمد ماجرا را برای خدا بنویس.


نوشته شده در جمعه 87/6/29ساعت 3:43 صبح توسط نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin