هفته ی سوم دوستی من و خدا....

 خدایا...سه هفته از دوستیمون میگذره.اما من هنوز گیجم.گیج این دوستی.راستش من یک مشکل دارم.آخر چه جوری بگم.دوتا دوست باید همدیگرو بشناسند وگرنه هیچ وقت نمیتونند دوستان خوبی برای هم باشند..مگر نه؟

تو مرا خوب میشناسی چون خودت مرا درست کرده ای.اما من حتی نمی دانم به چه اسمی صدایت کنم.راستی خودمانیم تو چقدر اسم داری، دلم میخواست هرروز با یکی از اسم های قشنگت صدایت کنم .کاش می دانستم کدام اسمت را بیشتر دوست داری.شاید اصلا یکی از راه های شناختنت همین اسم هایت باشد.اسم های تو با اسم های ما خیلی فرق دارد.اسم های ما عین ما نیستند.خیلی از مردم اسم هایی دارند که هیچ ربطی به خودشان ندارد.اما اسم های تو خود خود تو هستند.اگر به تو می گویند رحیم برای این است که واقعا مهربانی یا اگر سمیع وبصیر صدایت می کنندبرای این است که تو واقعا می شنوی.واقعا میبینی خدایا...

پس کمکم کن تا هرروز بگردم واسم هایت را پیدا کنم از این به بعد اسم هایت را کنار هم میگذارم تا بیشر بشناسمت.

دوست عزیز:

 هیچ وقت فکر کرده ای چرا خدا این همه اسم دارد؟

اسم های خدا چه چیزی را درباره ی خدا نشان می دهند؟

می توانی چند تا از اسم های خدارا بنویسی؟

تو کدام نام  خدا را بیشتر دوست داری و وقتی خیلی خیلی دلت می گیرد اورا با کدام اسمش صدا میزنی؟؟؟
-----------------------------------

برگرفته از کتاب نامه های خط خطی اثر عرفان نظر آهاری


نوشته شده در جمعه 87/6/15ساعت 3:41 عصر توسط نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin